بیا تا قدر همدیگر بدانیم
 
درباره وبلاگ


سفر غریبی داشتم توی اون چشم سیاهت، سفری که برنگشتم گم شدم توی نگاهت، یه دل ساده ی ساده کوله بار سفرم بود، چشم تو مثل یه سایه همه جا همسفرم بود، تو شدی خون تو رگهام، من دیگه خودم نبودم، برای نفس کشیدن دیگه محتاج تو بودم ................................ این وبلاگ برای و فدای تمامی کسانی است که از روزگار نامروت زخم خورده اند و روزگارشان بر خلاف آرزوهایشان گذشته است.
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:






روزگارم بر خلاف آرزوهایم گذشت
خسته در حبس زمینم، ماه من یادم کن




 

بی خبر از حال هم خوابیدن چه سود؟

بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود؟

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید

ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود؟

گر نرفتی خانه اش تا زنده بود؟

خانه صاحب عزا تا صبح خوابیدن چه سود؟





چهار شنبه 4 اسفند 1389برچسب:, :: 1:1 ::  نويسنده : مصطفی